-
و عرق شرم بر پیشانی من
چهارشنبه 19 آذر 1393 15:00
انقدر برای آماده سازی کتابم این دست و آن دست کردم که بالاخره خودشان تماس گرفتند که : چه شد؟ بودجه های ما رسیده و منتظریم کتاب را تحویل دهی تا از شما حمایت مالی کنیم. پ.ن: دارم با سرعت بنز جمع و جورش می کنم
-
عجیب این پیرمرد مهربان است
چهارشنبه 12 آذر 1393 15:01
مدیر جدید آبدارچی خود را آورده ادارۀ ما تا کم کاریهای آبدارچی سابق جبران شود. بنده خدا چند بار از من پرسید برات چایی بیارم، گفتم: نه من چایی زیاد دوست ندارم کافئین داره الان می بینم اومده یه لیوان رو میزم گذاشته، میگه: دیدم چایی سیاه دوست نداری، واست چایی سبز دم کردم و من انگشت بر دهانِ حیرتم
-
منو این همه خوشبختی محاله
یکشنبه 9 آذر 1393 15:02
قابل توجه دوستانی که حرصشون از آبدارچی اداره ما در اومده بود عرض کنم که: مدیرمون دیروز عوض شد، آبدارچی مون خیلی مودب شده. دیروز چای جوشیده نخوردیم. همه جا هم تمیز شده. حتی سیستم منم خودش آورد نصب کرد. پ.ن: اصلا داغونم از تعجب
-
آخر معتقد است که جایگاه والاتری دارد و به اجبار در این سمت خدمت می کند
دوشنبه 3 آذر 1393 15:03
آبدارچی اداره کلا روزی دوبار چای دم می کند. یکبار اول صبح و یکبار بعد از نهار یعنی در طول هشت ساعت کاری کارمندان چای جوشیده نوش جان می کنند ....
-
نویسنده گل و بلبل
شنبه 1 آذر 1393 15:03
زنِ آبدارچیه اداره کتابی نوشته در رابطه با آشپزی و اینک محتویاتش: طرز تهیه سالاد شیرازی: خیار 2 عدد، گوجه 1 عدد، پیاز 1 عدد کوچک، نعنا به میزان لازم طرز تهیه ماست خیار: ماست یه پیاله، خیار دو عدد، نمک و نعنا یه میزان لازم و .... صفحه ای بیست هزار تومان قرارداد بسته به خاطر خیار و گوجه و غیره که تقریبا دو میلیون ششصد...
-
بانک کشاورزی نماد کلاهبردارترین بانک کشور
چهارشنبه 28 آبان 1393 13:19
البته که کلا نظام بانکداری این شکلی هست اما بانک کشاورزی سروری است برای خودش در کلاهبرداری وام می دهند فقط لازم است چهار میلیون به مدت شش ماه بگذاری به حساب و به مشتری می گویند: شانزده درصد و پنج ساله. حالا که موعد وام فرا رسیده می گویند قوانین عوض شده و باید بیست و دو درصد بپردازی سی و شش ماهه چاره ای نیست باید...
-
خیلی خوش گذشت :)
سهشنبه 27 آبان 1393 13:19
دیروز کلا در محل کارم بیکار بودم در حد تیم ملی .... هشت ساعت کاری رو سریال پایتخت دیدم و کلی خندیدم
-
چین و چین دامنش :)
یکشنبه 18 آبان 1393 13:20
فکر کنم اگه بخوان شادترین خواننده ایرانی رو تو رکورد گینس ثبت کنن، این شخص کسی نیست جز: امــــــــــــید جهان
-
پادشاه فصل ها در جادۀ ابریشم
دوشنبه 5 آبان 1393 13:21
خیرگزاری ها را می گردم تا بفهمم چه خبر از کجا؟؟ و در میان آن همه خبرهای پر استرس و مایوس کننده اینجا را می بینم. http://sara.jamejamonline.ir/NewsPreview/1693340972452288307 و احساس می کنم چقدر دلم سفر می خواد. سفر به اعماق پاییز، کم کم باید کوله بارم را ببندم ... اینجا ارزش دیدن دارد. پ.ن: لینکی که گذاشتم گزارش...
-
اسم پرشکوه تو، با غرور فریاد بزن
یکشنبه 4 آبان 1393 13:23
ای طلا بانوی ناب خاوری بسه تن دادن به نابرابری چه کسی گفته من از تو بیشترم؟ چه کسی گفته تو از من کمتری؟ شرم قصه ی منه، سکوت من بی سبب هرگز نبود غروب تو من شریک جرم آزار تو ام در لباس یاور و محبوب تو زخمی باغ عدن، جفت من نیمه ی من اسم پر شکوهتو، با غرور فریاد بزن نازنین از قفس بیزار من جای تو گوشه ی خاموشی نبود همدل و...
-
خو چیکار کنم دست من که نیست !! فانتزیه دیگه :)
شنبه 3 آبان 1393 13:23
یکی از فانتزی هام اینه که برم کنسرت ابی، بعد ابی شروع کنه به خوندن: وقتی دلگیـــری و تنها، غربت تموم دنیا از دریچه قشنگه چشم روشنت می باره، بعد بلندگوشو بگیره سمت جمعیت و من و ملت با صدای بلند بخونیم وقتی دلگیری و تنها غربت ..... ابی: وقتی ... ملت: دلگیری و تنها ... ابی: یه بار دیــــــگه ... وقتی ملت: دلگیری و تنها...
-
داستان دو خط موازی
شنبه 3 آبان 1393 00:08
قدیم تر ها یعنی حدود ده پونزده سال پیش از انتشاراتی پدر دوستم یه کتاب خریدم به نام دو خط موازی، حکایت دو خط موازی که عاشق هم شدند و با بیشتر شدن علاقه شون به همدیگه کم کم فهمیدن که با توجه به تمام قوانین منطقی و ریاضی، دو خط موازی هرگز بهم نمیرسند. ولی در نهایت یه نقاش توی تابلوی نقاشیش این دو خط موازی رو به هم رسوند....
-
همین که فکرمی، برای من بسه
چهارشنبه 30 مهر 1393 13:26
هر روز این موقع ها که میشه دلم به شدت برای انوشم تنگ میشه ..خیلی زیاد، الان دارم ترانۀ مود علاقه ام رو گوش میدم و دوباره بی نهایت دلم براش تنگ شده و دوست دارم زود ساعت کاری تموم بشه و برم خونه ببینمش. برام هیچ حسی شبیه تو نیست کنار تو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو...
-
یک نوع آرامش خلاقانه اس گمانم
یکشنبه 27 مهر 1393 13:26
دیروز اولین جلسه کلاس یوگام بود. یک ساعت پر از آرامش. چون به غیر از اعضای بدن و تنفس به هیچ چیز دیگه ای نباید فکر کرد. در حقیقت یک ساعتی را فقط به خودت فکر می کنی، به وجودت و فراخوانی ست که آرامش در وجودت مهمان گردد. ولی ذهن من گهگاهی شیطنت می کرد و برخی لحظات از دریچه ذهنم این شعر می گذشت: تمامی دینم به دنیای فانی،...
-
وقتی نگاهم کرد چشمانش پر از اشک بود
شنبه 26 مهر 1393 13:27
خانمی به همراه پسر بچۀ هفت یا هشت ساله اش در مترو رویروبم نشسته بود، هر دو بسیار ژولیده و پسرک مدام با کفش روی زانوی مادر در حال کش و قوس رفتن بود و هرازگاهی با کفش روی زانوی دخترک بغل دستی. از همین ضربه ها سر درددل مادر باز شد و شنیدم که میگفت پسرش نمی تواند صحبت کند، قدرت تکلم ندارد از همان بدو تولد و پولی هم ندارد...
-
یعنی عاشق نوآوریش شدم تو انتخاب اسم
سهشنبه 22 مهر 1393 13:29
یکی از بستگان که حدودا شصت سالی سن دارند دو تا مرغ دارند به نام های بَسان و بَلبسان و گاه و بی گاه در حال صدا زدن و معاشرت کردن با آنها
-
و دست آخر در جهل خود، به دیار باقی شتافت
یکشنبه 20 مهر 1393 13:31
فلسفۀ این بانوانی که چادر می پوشند به انضمام مقنعه و زیر چادر کلیپس میزنند به ارتفاع برج ایفل و خط لب پر رنگی می کشند کیلومترها دورتر از خط لب واقعی شان و ابروهایشان را اندازه یک بند انگشت سبابه خود کوتاه می کنند فلسفه ای بود که دیوید هیوم تا ثانیه هایی قبل از مرگش هم در پی یافتن آن بود
-
نگذاریم مرگ ریحان بچیند
چهارشنبه 16 مهر 1393 13:31
امیدوارم زندگی دوباره را به ریحانه جباری ببخشند.
-
دست های پر توان، برس به داد این ناتوان :)
سهشنبه 15 مهر 1393 13:32
کلی کار عقب افتاده دارم که انجام نداده ام: باید مقاله ام را تکمیل و ارسال کنم، کتابم را سر و سامان بدهم، سفارش جدیدم را استارت بزنم، مدارکم را برای درخواست آی دی به دانشگاه جامع ببرم و ... هزاران کار نیمه کارۀ دیگر جالب اینکه قسمت های اصلی این کارها انجام شده و تنها مرحلۀ نهایی مانده که آن هم حسش نیست. از این حسِ بی...
-
یک آرزوی نهفته در قلبم بود و یهویی برآورده شد
دوشنبه 14 مهر 1393 13:32
همین دوشنبۀ هفته گذشته بود که داشتم به همکارم می گفتم: تا همین چند سال پیش و زمانی که در مشهد دانشجو بودم حتما دو هفته یکبار به حرم امام رضا می رفتم ولی الان شاید حدود یک سال و نیمی ست که فرصتی پیش نیامده ... راستش را بخواهید این بار واقعا دلم تنگ شده بود. حوالی ظهر بود که تماسی داشتم مبنی بر اینکه پنج شنبه باید برای...
-
از فرشته های الهی شانسم سپاسگزارم
شنبه 12 مهر 1393 13:33
دیروز چندباری نزدیک بود هنگام پایین آمدن از پله های هواپیما زمین بخورم. انگار این طوفان دست از سر تهران برنمی دارد و من هراسان از اینکه چطور به خانه بروم. چون از قبل برنامه ریزی کرده بودم که به دلیل قیمت بالای تاکسی های فرودگاه با مترو برگردم. در حال چانه زنی با راننده بودم که آقایی گفت: خانم مسیرتون کجاست؟ ما باهم...
-
وقتی هواپیما را دید چشمانش برق زد :)
پنجشنبه 10 مهر 1393 13:35
دیروز در فرودگاه سوار بر اتوبوسی شدم که مسافر را به سمت هواپیما می برد و کودکی که با مادرش برای سوار شدن به اتوبوس کلنجار می رفت. -- مامان مگه تو نگفتی با هواپیما میریم مشهد، چرا میخوایم با اتوبوس بریم.... من نمیام ....
-
و باز هم سوتی :)
سهشنبه 8 مهر 1393 13:36
گفت: نتیجه آزمایشات رو گرفتی گفتم: آره گفت: چطور بود گفتم: هیچی فقط ال ای دی م رو خط مرزه و او مات و مبهوت به من نگاه کرد و گفت: ال ای دی !!!!!! و سلول های مغز من در حال تلنگر زدن به من گفتم: وای ببخشید ال دی ال و او از خنده فشارش افتاد و من از خجالت زمین را چنگ می زدم :)
-
تولید زبالۀ پلاستیکی لذت بخشه واقعا؟؟؟!!!
دوشنبه 7 مهر 1393 13:37
حدود یک ماهی است که در اداره آب سرد کن گذاشته اند، همان ها که کنارش هم لیوان یکبار مصرف می گذارند. همکارم هر یکی دو ساعت می رود یک لیوان آب می خورد و لیوان را در سطل آشغال می اندازد و دوباره دفعه بعد لیوانی دیگر. دارم فکر میکنم چه جوری بهش بفهمونم که با لیوان خودش آب بخوره و انقدر لیوان یکبار مصرف استفاده نکنه.
-
هنر همیشه شاهکارش را می زند، حتی در جایی که انتظارش نمی رود
یکشنبه 6 مهر 1393 13:38
زندگی دیگران (The Lives of Others): فیلم آلمانی، برندۀ جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، 2006 ویسلر، بازجو و مامور تعصبیِ شنود اشتازی «پلیس امنیت آلمان شرقی» ماموریت می گیرد که فعالیت های نمایشنامه نویسی به نام گئورگ درایمن را زیرنظر بگیرد تا با پیدا کردن مدرک بر علیه او، فعالیتش را محدود کنند. براین اساس در...
-
خدارو چه دیدی!! شاید هم فرصتی پیش آمد
شنبه 5 مهر 1393 13:38
من عاشق استانبولم و یکی از برنامه هایم این است که در آینده سه ماه تابستان را در آنجا زندگی کنم. با اینکه تنها یک بار به این شهر سفر کرده ام ولی توی دلم بدجوری جا باز کرده. گاهی اوقات دلتنگش می شوم، دلم هوای ساحل مرمره را می کند، دلم می خواهد تابستان برای کالسکه سواری به جزایر پرنسس بروم. خیابان زیتون بورنو را برای...
-
پاییز دنیای نارنج است و طعم پرتغال می دهد
چهارشنبه 2 مهر 1393 13:39
وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم, وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم, شاعری در چشم من میخواند...شعری آسمانی در کنارم قلب عاشق شعله می زد, در شرار آتش دردی نهانی. نغمه ی من ... فروغ فرخزاد پادشاه فصل ها هم از راه رسید سلانه سلانه، قدم می زند در کوچه های شهر با چوب جادویی اش. صبح که قدم میزدم دیدمش که چوبش را بر درختی زد و...
-
بیچاره کارد می زدی خونش در نمی اومد
سهشنبه 1 مهر 1393 13:40
همکار خانمی دارم حدود چهل و هفت یا هشت ساله، مجرد، دل سوزِ مدیر و بالطبع به شدت زیرآب زن .... دیروز به مناسبت تولد یکی از همکارهای آقا کتاب رمان داغ شقایق نوشتۀ نسرین ثامنی را به ایشان هدیه داده بود بیچاره همکار آقا هم شوکه از اینکه این خانوم او را با دختر دبیرستانی ها اشتباه گرفته پ.ن: آخه همه همکارها متنفرند از...
-
انقراض مردان
دوشنبه 31 شهریور 1393 13:20
دیشب مستندی دیدم در خصوص مواد و محصولات شیمیایی و آسیب هایی که بر طبیعت و سلامتی انسان ها می زند. با توجه به ادعای پژوهشگران کانادایی ثابت شده که محصولات شیمیایی و مواد اسیدی و همچنین آلودگی هوا بر خون انسانها تاثیرات بسیار مخربی دارد تاجایی که وارد خون شده و تمام سیستم های ایمنی بدن را تحت الشعاع قرار می دهد. مسئله...
-
یک عاشقانه ی آرام
یکشنبه 30 شهریور 1393 13:21
دیشب بعد از مدت ها فیلم دیدم، Letters to Juliet (نامه هایی به ژولیت) : فیلم رمانتیک آمریکایی محصول 2010 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و همزمان فیلم شروع شد. لذت بردم چون خیلی وقت بود فیلم رمانتیک خونم کم شده بود و بعد از تمام شدن فیلم حس رضایتی سرشار از آرامش تو رگهام تزریق شد. فضاها عالی بودن، دشت های زرد رنگ با...