آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

دغدغه زبان انگلیسی

منم مثل همه آدم های دیگه تو این کشور تا الان چند تا موسسه زبان رفتم با لول های مختلف. از همون کلاس اول ابتدایی شروع شد. پدرم همیشه عشق به یادگیری زبان داشتن و همیشه ما رو تشویق می کردن. منو و خواهرم هم مثل بقیه بچه ها کلاس ها و موسسات مختلف رو امتحان کردیم. از زبانسرا شروع کردیم. هر بار هم که وقفه می افتاد دوباره ما رو می نشوندن تو سطح اول. یادم میاد یه دوره واسه کنکور رفتم کلاس که همه ش گرامر بود و چقدر کلاس خسته کننده ای بود.

بعد از اون حدود سال 89 موسسه ایران استرالیا رو امتحان کردم و اون موسسه تیر خلاصی بود برای کنار گذاشتن زبان. فقط تبلیغ بود و بس. بد نبود، افتضاح بود.

سه ترم با همسرم  کلاس رفتیم. بعد از پایان ساعت کاری مون بدو بدو خودمونو می رسوندیم میدون ولیعصر و بعد از اتمام کلاس یک ساعت تا خونه تو راه بودیم. وقتمون کم بود ولی سعی می کردیم با آمادگی بریم سر کلاس و بعد از اون انگلیسی رو با نفرت گذاشتیم کنار.

مربی ترم اولمون نحوه تدریسش مناسب بچه های ابتدایی بود. ترم دوم با یک معلم بی اعصاب سر و کار داشتیم که یهو داد می کشید وسط کلاس. با صبوری تحمل کردیم تا ترم تموم بشه و از دستش خلاص بشیم ولی متاسفانه ترم سوم هم تو کلاس همون خانم افتادیم. تدریس بد با اخلاق افتضاح.

یادمه جلسه هفتم یا هشتم بود. همکلاسیم یه سوالی ازم پرسید و وقتی برگشتم بهش جواب دادم خانم معلم داد وحشتناکی کشید و منم در دفاع از خودم گفتم من نخواستم بی نظمی کنم فقط ایشون درباره درس سوال کردن و جواب دادم، که رفتار بدتری کرد و گفت لطفا ساکت باش و یه مشت چرندیات دیگه.

جالب که از جلسه بعد دیگه نه با من حرف می زد و نه درس می پرسید منم تا آخر ترم رو تحمل کردم و بعد هم عطای زبان رو به لقاش بخشیدم و رو اسم موسسه ایران استرالیا هم یه خط قرمز کشیدم.

(تا حالا شنیدید یکی بره پول بده، خستگی بعد از کار رو تحمل کنه، دو ساعت وقت بذاره برای رفت و آمد کردن، بعد معلم کلاس باهاش قهر کنه )

منم ندیده بودم ولی ایران استرالیا منو آشنا کرد

حالا بعد از مدتها گذرمون به زبان خوندن افتاده اما اینبار خیلی فرق میکنه. ما با علاقه مندی زیادی دنبال می کنیم آموزش مون رو. حتمن معلم مون تاثیر گذاره چون خیلی تشویق مون میکنه. دلیل مهم تر هم مهاجرت هستش.

الان دیگه نگاهم به یادگیری زبان عوض شده چون خودمو از قید کلاس رفتن خلاص کردم و دارم اونجوری که حال می کنم و لذت می برم زبان می خونم و واقعن کیف می کنم. جوری شده که اگه یه روز بدون زبان خوندن باشم کلافه میشم.

یه جورایی معتادش شدم. حتمن باید روزی یه مطلب یاد بگیرم؛ حالا گوش دادن ترانه یا پادکست باشه، دیدن یه فیلم باشه، خوندن کتاب باشه یا نوشتن یه مطلب برای رایتینگ.

الان فکر می کنم چقدر وقت هدر دادم و چقدر زمان داشتم برای یادگیری که همه رو با گذروندن کلاس های پوچ هدر دادم. 

به نظرم کلاس و موسسات زبان تو ایران یک تجارت به تمام معناست، تجارتی که جیب صاحبان موسسات رو پر می کنه و ظرف وقت و زمان و روحیه ما رو خالی.

الان خدارو شکر می کنم که بالاخره راه مورد علاقه م رو پیدا کردم و احساس می کنم هیچ وقت برای یادگیری دیر نیست به شرط اینکه ثابت قدم باشیم برای رسیدن به خواسته هامون.


نظرات 2 + ارسال نظر
هستی سه‌شنبه 20 اسفند 1398 ساعت 15:20 http://Mydailynotebook.blogsky.com

با توجه به چیزهایی که شما نوشتید فکر کنم من خیلی خوش شانس بوده ام که تقریبا همیشه معلمهایی که توی موسسه های زبان داشتم خیلی باسواد و مهربون بودن. کلا معلم در یادگیری خیلی موثره.
من خودم هفت سال در یه موسسه ای زبان تدریس میکردم
چه خوب که متد مورد علاقه تون رو پیدا کردید

بله خیلی خیلی. هم در علاقه‌مند کردن و آموختن و حتا در انتخاب مسیر درست

نرگس باران چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت 13:00

راه درستش رو به ما هم یاد بدین

عزیزم اول یه برنامه برا خودت بچین حتا مثلن نیم ساعت در روز ولی هر روز. بعد شروع کن. تا میتونی فیلم و ترانه زبان اصلی ببین با ساب تایتل انگلیسی. اگه سطح زبانت زیاد بالا نیست با کارتون و انیمیشن شروع کن چون حرفاشون شمرده تر و واضح تره.
سعی کن مدام گوشِت در معرض شندن زبان باشه. شروع کن کتاب داستان های ساده رو بخون.
اسم وسایل اطرافتو یاد بگیر. همه اینا میتونه بهت خیلی کمک کنه. اگه تایم خالی داشته باشی که بتونی روزی یک فیلم زبان اصلی ببینی بعد دو ماه معجزه میشه واقعن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.