آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

روزهای خوش گذرونی

هفته ی گذشته خواهرم رفت و شیفتشو با مامانم جابه جا کرد و ما از شنبه دوم بهمن میزبان مامانم شدیم. البته در حقیقت مامانم میزبان ما شد.

از روزی که مامانم اومده حسابی به همه مون خوش گذشته. همه چی تو خونه افتاده رو غلتک. همه جا همیشه مرتبه. بعد از ظهر ها باهم میشینیم چایی می خوریم. باهم میریم خرید. خلاصه که کلی خوش میگذرونیم.

فرآیین هم  توسط مامانم مدام در حال تقویت شدن هستش به این دلیل که دو هفته قبل از شیر مادر گرفته شد.  پروسه ی از شیر گرفتن فرآیین واقعن سخت بود. اوایل که منم پا به پاش اشک می ریختم ولی واقعن چاره ای نبود. به خاطر شیر خوردن خیلی بدغذایی می کرد و از صبح گشنه میموند و هیچ غذایی نمی خورد به این امید که من ظهر از راه برسم و بهش شیر بدم و به همین دلیل و با توصیه ی اطرافیانم و کلی تحقیق بالاخره بعد از هجده ماه و بیست و دو روز فرآیین از شیر مادر گرفته شد.

متاسفانه فردا شیفت مامانم تموم میشه و برای فردا عصر بلیط برگشت گرفته و ما دوباره تنها میشیم تا شنبه عصر که دوباره خواهرم میاد.