آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

زندگی چهار دست و پایی

امروز پسرک همیشه خندون ما ده ماه رو تموم کرد و قدم به یازده ماهگی گذاشت.

تو این روزها کاملا چهاردست و پا راه میره و از این تجربه جدید حسابی لذت میبره. چون یک راه جدید برای دنبال کردن من و انوش پیدا کرده. البته سرعتش هنوز زیاد نیست ولی سلانه سلانه در حال کشف و شهوده.

من هرچی تلاش میکنم که شیر شبش رو قطع کنم موفق نمیشم چون اگه همون لحظه که شروع میکنه به غر زدن، شیر نخوره دیگه تبدیل به گریه میشه و بعد سریع از خواب بیدار میشه و میشینه و دیگه کلن خواب از سرش میپره و حالا بیا و درستش کن :) ولی خب خواب صبحش خیلی خوبه و حدودا تا ساعت نه میخوابه و تقریبا ساعت خوابش تنظیم شده.

به طور کلی فرآیین بی نهایت پسر صبوری هستش. انگار که از همون دوران جنینی یاد گرفت که باید مثل من صبوری کنه تا بتونه به نتیجه ی هیجان انگیزی برسه.