فروغ فرخزاد پادشاه فصل ها هم از راه رسید سلانه سلانه، قدم می زند در کوچه های شهر با چوب جادویی اش. صبح که قدم میزدم دیدمش
که چوبش را بر درختی زد و تمام تنالیته های گرم دنیا مهمان خانۀ درخت شدند.
دنیای رنگهای گرم است پاییز .... زرد و نارنجی و قرمز
شاعری در چشم من میخواند...شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من ...