آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

پاییز دنیای نارنج است و طعم پرتغال می دهد

وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,

وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند...شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من ...

فروغ فرخزاد

 

پادشاه فصل ها هم از راه رسید سلانه سلانه، قدم می زند در کوچه های شهر با چوب جادویی اش.

صبح که قدم میزدم دیدمش که چوبش را بر درختی زد و تمام تنالیته های گرم دنیا مهمان خانۀ درخت شدند. دنیای رنگهای گرم است پاییز .... زرد و نارنجی و قرمز

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.