آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

اسم پرشکوه تو، با غرور فریاد بزن

ای طلا بانوی ناب خاوری

بسه تن دادن به نابرابری
چه کسی گفته من از تو بیشترم؟
چه کسی گفته تو از من کمتری؟


شرم قصه ی منه، سکوت من
بی سبب هرگز نبود غروب تو
من شریک جرم آزار تو ام
در لباس یاور و محبوب تو


زخمی باغ عدن، جفت من نیمه ی من
اسم پر شکوهتو، با غرور فریاد بزن
نازنین از قفس بیزار من
جای تو گوشه ی خاموشی نبود
همدل و همراه من خونه ی تو
پشت پرده ی فراموشی نبود
قصه ی حوا رو بسپار دست باد
بذار این افسانه رو باد ببره
گرچه باد از نفس افتاده هم
این فریب کهنه رو نمی خره


تو همونی که به بیداری رسید
وقتی باد اومد صدامو ببره
چه کسی گفته که تو سفره ی شب 
سهم خورشید من از تو بیشتره
من تموم کردم کلام درد تو
بعد از این نوبت توست بانوی من
این صدا و این ترانه مال تو
بی گذشت از غفلت من حرف بزن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.