آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آقای متصدی، گر دست فتاده ای بگیری مردی :)

همکارم واسه درخواست وام به بانک رفته. متصدی بانک حسابش را چک کرده و گفته وام شامل شما نمی شود. همکارم گفته من شنیدم بانک ملی به گردش حساب کاری نداره.

متصدی بانک (با لبخند): خانم شما تو حسابت 180تا تک تومن موجودی داری، با چه رویی اومدی درخواست وام می کنی.

همکار (طلبکارانه): خوب اگه پول داشتم که نمی آمدم وام بگیرم.

و این چنین بود که متصدی بانک از پشت باجه برخاست، به سمت در خروجی بانک به راه افتاد و در افق محو شد.

دوستانی بهتر از آب روان

هفتۀ گذشته با گروهی از دوستانم به پارک آب و آتش رفتم. دوستانی که هرگز ندیده بودمشان و آشنایی ما از طریق فیس بوک بود. اما بالاخره میسر شد که بعد از مدتها دوستی مجازی، همدیگر را ملاقات کنیم.

دورهمی خوبی بود سرشار از نشاط، دوستی و آشنایی. در این نشست دوستانه هر کس از خودش گفت، خندیدیم، سالاد خوردیم و بی گمان بر دل هم نشستیم.

و ذهن من در راه بازگشت این شعر را زمزمه می کرد:

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است.

مثل همین باران بی سوال که هی می بارد

که هی اتفاقاً آرام و شمرده شمرده می بارد.


یعنی آی کیو در حد ماهی گلی

میگه: فلانی مهندس کشتیرانیه، شش ماه رو آبه، سه ماه تو خشکی

میگم: پس سه ماهه دیگه رو چیکار میکنه ؟؟؟!!!

رویای صادقه دیدم، حق داشت عصبانی باشه

سال گذشته در سفری که به خرم آباد داشتیم (در آینده سفرنامه شو می نویسم) باید برای یک نشست و ورک شاپ هنری به شهرستان کوهدشت می رفتیم. نزدیک غروب و در مسیر بازگشت به خرم آباد، در میانۀ راه به پلی تاریخی برخوردیم که روی رود کشکان ساخته شده و به پل کشکان معروف هست. با توجه به ظاهر و سبک ساخت پل، همه تقریباً هم عقیده بودیم که پل متعلق به دورۀ ساسانی است. با انوش و دوستش اطراف پل و قدم زدیمو بازدید کردیم. من هم با توجه به شناخت و اطلاعاتی که از دورۀ ساسانی داشتم گفتم اگر پل برای دوره ساسانیست پس احتمالا در دورۀ انوشیروان ساخته شده چون در دورۀ اون بود که مسیرهای ارتباطی پیشرفت کرد و زیرساخت های ارتباطی شروع شدو خیلی دلایل منطقی دیگه ردیف کردم ....

شب خسروانوشیروان ساسانی اومد به خوابم دقیقاً با همون چهره ای که تو نقش برجسته ها داره و تاج معروف 91 کیلویی اش هم روی سرش. بهم گفت: پل کشکان متعلق به دورۀ من نیست تو اشتباه اطلاعات دادی و خیلی هم شاکی بود از دستم. منم همش می گفتم توروخدا من خیلی دوستت دارم آخه تو پادشاه اسطوره ایه منی و دوست ندارم از دستم ناراحت باشی.

صبح که چشمامو باز کردم سریع پریدم پشت کامپیوتر و تو گوگل پل کشکان و جستجو کردم

پل کشکان: متعلق به قرن چهارم هجری قمری مربوط به دورۀ حکومت آل حسنویه، که به شکل پل های دورۀ ساسانی ساخته شده است.

حالا اومدم واسه انوش و دوستش تعریف می کنم مگه اینا خنده شون بند میومد :)

میشم دخترک شکوفه های بهاری

سارافونی دارم پر از شکوفه های سفید ، وقتی می پوشم پنج، شش درجه هوا خنک تر میشه.

پ.ن: گرما رو با توهم بهار قابل تحمل تر کنید.