آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

یافته های مجازی

همه ش از یه تعریف شروع شد، بازگویی یک خاطره. همکارم نشسته بود روبه روم و از وبلاگ های مورد علاقه ش صحبت می کرد. از دوستی هایی که سر نخش از همین وبلاگ بازی ها شروع شده. 

می گفت یه وبلاگ میخوند که متعلق به یه استاد دانشگاست. سبک مینیمال نویسی شو دوست داشت. ازش گفت و گفت و من  دیدم چقدر این مشخصات برام آشناست. 

وقتی گفت همین تابستون دو سال پیش رفته آفریقا، گفتم: ای وایِ من، اینی که داری ازش حرف میزنی استاد راهنمای ارشد منه. و اینگونه شد که رفتم تمام وبلاگشو زیرو رو کردم و همه خاطره هاشو خوندم و کلی از خوندنشون لذت بردم و چیزهای زیادی از تجربه هاش یاد گرفتم. اینکه یکی با اسم ناشناس بنویسه و تو بخونی و بشناسیش و به صورت ندانسته در خوندن خاطراتش شریک بشی بسی لذت بخش است 

چند روز پیشتر داشتم یه تاپیک می خوندم در یکی از این سایت های تبادل نظر. تاپیکی درر رابطه با تجربیاتی درباره معجزه سپاسگزاری. به یک پست رسیدم که یه خانومی توصیه ای کرده بود به دیگری و نوشته بود دوست من همچین تجربه ای داشته و شما هم امتحان کن تا نتیجه بگیری. 

وقتی خوندم دیدم چقدر این پست شبیه اتفاقی هستش که برا من افتاده. دو سه بار پست رو خوندم و رفتم اطلاعات نویسنده رو درآوردم و از روی تاریخ تولد و موضوع پایان نامه و بقیه چیزها فهمیدم که این کاربر ناشناس همون دوست هفت هشت سال قبلمه. 

خلاصه که خیلی جالب بود واسم این اتفاق ...

اینم بگم حواستون باشه هر فعالیت نوشتاری انجام بدید ممکنه من شناسایی تون کنم 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.