آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

مهتاب، ای مونس عاشقان

دیشب ماه عجیب غریب بود، خوشگل و پر نور و نارنجی. 

یکی از دوستام می گفت: ظاهرن انرژی ماه دیشب فوق العاده زیاده و نارنجی رنگ و به اعتدال پاییزی نزدیکه و کلی میشه با مدیتیشن و این حرفا ازش انرژی دریافت کرد. صحتش رو نمی دونم ولی دیشب که رفتم دستمال گردگیری رو بردارم یهویی از پشت پنجره بزرگ هال چشمم افتاد بهش. 

واه که از شدت زیباییش حیرت کردم. همینطوری فرت فرت اشکام می ریخت از شدت ذوق. واستادم پشت پنجره یه دل سیر نگاش کردم. یه دل سیر باهاش حرف زدمو و درد دل کردم. کلی ازش انرژی گرفتم. کلی آرزو کردم برا خودم و اطرافیانم ...

دلم نمیومد بشینم باهاش حرف بزنم، احساس می کردم بشینم به ابهتش توهین میشه ، دلمم نمیومد از تماشاش دست بکشم ولی گریه ی فرین مجبورم کرد که بپرم تو اتاق و بغلش کنم. 

الهی همیشه مهتاب نورشو پهن کنه وسط خونه هامون

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.