آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

کمر همت ببندیم

این روزها به فکر جابه جایی افتادیم. صاحبخونه بی انصاف یهویی یک میلیون و پونصد گذاشته رو اجاره. یعنی از ماه بعد باید ماهی سه تومن اجاره بدیم و سی رهن. حتی فکرشم برام ناراحت کننده س که بیست و پنج شش روز در ماه،  هر روز صبح بچه ها رو بذارم مهد بیام سر کار و آخر ماه یه مبلغی بذارم رو حقوقم و بدم اجاره. درسته همه چی دو سه برابر شده و اجاره ها هم بالا رفته ولی خب انصافم خوب چیزیه. 

برای مستاجری که دو سال نشسته یهویی بی انصافیه بخوای اجاره رو دو برابر کنی. خونه خودمون هنوز آماده نیست و فکر کنم تا آخر مرداد تجهیز کردنش طول می کشه. 

قصد داشتیم بدیم رهن تا بتونیم کسری پولمون رو جبران کنیم ولی با این شرایط فکر میکنم عاقلانه تره که خودمون بریم ساکن بشیم  و پولی که میخوایم بدیم اجاره رو یه وام بگیریم و قسط پرداخت کنیم. لااقل اینطوری می دونیم که پول قسط دادیم نه پول اجاره ای که انگار دور ریختیم. 

دیشب تصمیم گرفتیم کم کم شروع کنیم به جمع کردن وسایل. انقدرم خرده ریز زیاد داریم که اگه از الان شروع کنیم، به حول و قوه ی الهی تا آخر مرداد جمع میشه (خخخ)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.