فرین دخت باهوش ما یکم فروردین برای ما حرف زد. روز اول عید رفتیم مهمونیِ یکی از دوستامون و اونجا انقدر همه با فرین حرف زدن و سر به سرش گذاشتن که بچه هیجان زده شده بود. وقتی باهاش بازی میکردن و میخندیدن دست و پاشو با هیجان تکون می داد و به محض اینکه ازش رو برمیگردوندن میگفت دده
فکر کنم صدا میزد میگفت برگرد بازی کن باهام