آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

قربون اون حرف زدنت بشم من (دده)

 فرین دخت باهوش ما یکم فروردین برای ما حرف زد.  روز اول عید رفتیم مهمونیِ یکی از دوستامون و اونجا انقدر همه با فرین حرف زدن و سر به سرش گذاشتن که بچه هیجان زده شده بود. وقتی باهاش بازی میکردن و میخندیدن دست و پاشو با هیجان تکون می داد و به محض اینکه ازش رو برمیگردوندن میگفت دده

فکر کنم صدا میزد میگفت برگرد بازی کن باهام 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.