تعطیلات بهاری ما در چشم به هم زدنی گذشت.
امسالم به روال سالهای گذشته پر بود از دورهمی و خوشگذرونی و مهمونیبازی. اما متاسفانه همون روزی که از تهران رسیدیم همسرم بعد از برداشتن چمدون از صندوق ماشین کمرش گرفت و کلن رفت تو استراحت و خیلی کم تونست تو مهمونیها و برنامهها شرکت کنه.
به همین خاطر ما سه روز بعد از سیزده بدر به تهران برگشتیم تا مقداری جادهها خلوت بشه.
از نوزدهم هم دوتایی رفتیم سر کار و فرآیین پیش بابا و خواهرم موند.