آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

نتیجه سفر هول هولکی این شد که نتونستیم بریم زیارت متاسفانه

شنبه ساعت ده شب پرواز داشتیم به مشهد و تا رسیدیم خونه شد دوازده. تا دو نیمه شب بیدار بودیم و فرآیین هم که از دیدن محیط جدید ذوق زده بود، حسابی شلوغ کرد و همه چی رو بهم ریخت.
صبح ساعت نه وقت مصاحبه داشتیم که به دلیل وجود نظم در سیستم اداریِ کشور تا ساعت یک ظهر طول کشید. بعد از خوردن نهار راهی شهرستان شدیم.
و روز بعد هم حدود ساعت شش بلیط برگشتمون بود به سمت تهران. یعنی وقتی رسیدیم خونه انگار از کوه بالا رفته بودیم بس که این دو سه روز همش دویده بودیم.
من عاشق سفرم ولی خب دیگه این نوعش نوبر بود از نوع دوندگی و خستگی فراوون و طفلی پسرک که خیلی باهامون اینجور مواقع همکاری میکنه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.