آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

چرا رفتی، چرا من بی قرارم

تو پست قبلی گفتم که دلم نمیخواد در مورد فوت مادربزرگم تیتر بزنم اما نمیشه، دلم میخواد در موردش بنویسم.

بنویسم که هیچ وقت یادم نره شبهای تابستون می رفتیم تو حیاط خونه ش زیر درخت توت می خوابیدیم و دورتاورمون پر بود از دیوارهای کاهگلی، کاهگلی که هنوز بوش تو مشامم هست. یادم نره موقع خواب مادربزرگ برامون شعر می خوند تا حفظ باشیم از نیش عقرب و پشه و جک و جونورهای دیگه: بستم دم مار و نیش عقرب بستم .... بستم دم هر دو را به هم پیوستم .... شجن قرنین قرنین خواندم .... بر شیر خدا سلام کردم، رستم

یادم نره که می رفت تو آشپزخونه ی حیاط و روی علاالدین غذا درست می کرد و ظرفا رو جلوی شیر آب کنار حوض می شست. خمیر درست می کرد برای نون و یه سینی می ذاشت روی ظرف بزرگ مسی و ظرفو می ذاشت تو اتاق پستو تا خمیر به قول خودش وربیاد.

یادم نره از شبهای محرم که از دو شب قبل می رفتیم خونه ی مادربزرگ تا آخر شبها بتونیم باهم بریم هیئت.

یادم نره که عصرای گرم تابستون کنار همون دیوارهای کاهگلی و در آهنی آبی، فرش می نداختیم و می نشستیم و مادربزرگ روی نون های ترد و خوشمزه ش برامون ماست می کشید و همه مون با اشتهای فراوون لقمه ها رو می قاپیدیم.

یادم نره از داستان ارونه خاتون، از پرده های گلدوزی شده ی اتاق مهمونی، از ملافه های خنکِ گل گلی که روی تشک ها کشیده بود، از زودپز قدیمی مسی که توش آبگوشت بار می ذاشت و هنوز صدای سوتش تو گوشمه، از کرسی مربع کوچیکی که با شوق زیرش می خوابیدیم.

یادم نره وقتی میخواستم ازدواج کنم با قرآنش استخاره گرفت و  آیه سی و یک سوره یوسف اومد: و گفتند تبارک اله که این پسر نه آدمیست، بلکه فرشته ی بزرگ حسن و زیبایی ست.

اصلا مگه ممکنه آدم اینا رو یادش بره،

روز خاکسپاری، زمانی که پارچه رو از روی صورتش کنار زدن، هزاران هزار خاطره اومد جلوی چشمم. چه صورت آرومی داشت. انگار خواب بود، یک خواب شیرین و پر از آرامش. به همه اون خاطره ها، چهره ی آرومش هم اضافه شد. وقتی اومدم خونه و قرآنشو باز کردم، دقیقا تو همون صفحه ای که قبلا برام استخاره گرفته بود یک تار موی قرمز دیدم. تار موی حنا شده ی مادربزرگ.


مادربزرگ، مادربزرگ، بگو کجایی؟ .... مادربزرگ، مادربزرگ، پیش خدایی

نظرات 1 + ارسال نظر
آسمان هستی شنبه 11 اردیبهشت 1395 ساعت 10:47 http://skyhasti.blogfa.com/

خدا رحمتش کنه
روحش شاد.
ببخشید من دیر بهت تسلیت میگم. امیدوارم غم آخرت باشه عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.