آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

اندر حکایات دورهمی های شبانه

دیشب دورهمی دیگه ای رو تجربه کردیم از نوع سفره خونه ای. توی این روزو شبای آلوده و پرترافیک تهران هرچقدر آدم کمتر از خونه بیرون بره مسلما بهتره ولی خب کمتر ازین فرصتا پیش میاد که همگی وقت آزاد داشته باشیم و بتونیم دور هم جمع بشیم. در نتیجه فرصت های این شکلی رو باید مغتنم شمرد. 

شب خوبی رو تجربه کردیم و خوش گذشت خداروشکر ولی من به خاطر وجود دودقلیون و پیپ و اسپند و ... خیلی نگران ریه های فرآیین شدم. وقتی هم آدم میره توی جمع نمی تونه به خاطر شرایط خودش بقیه رو محدود کنه، در نتیجه در اوج خوش گذشتن یه استرس و دل نگرانی همیشه با پدر و مادر با ملاحظه ای مثل من و انوش هست.

امیدوارم پسرک دلربای من اذیت نشده باشه.

نظرات 1 + ارسال نظر
آقای پدر دوشنبه 7 دی 1394 ساعت 09:27

نمیخوام ادای ادمای همه چی تموم برات درارم یا بهت عذاب وجدان بدم ولی به نظر من کار خیلی اشتباهی کردی که فرآیین بردین. نمیشد بزاریدش پیش کسی و خودتون برید؟

اره دیگه. اشتباه کردم. بعدش پشیمون شدم و لی دیگه چاره ای نبود.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.