دیدار ما بعد از گذشت دو سال مقارن شد با مراسم عروسی پسرخاله بنده 87/1/17 ... اونم چه دیدار لاوی :)
و اولین قرار ملاقات ما در رستوران هتل قصر بود، دو روز بعد از اینکه من از سفر حج برگشتم : 87/2/19
از اون شب به بعد ارتباط ما صمیمانه تر شد اما هنوزم حرفی از دوستی و ازدواج نبود. یادمه اولین باری که همسرجان می خواست بگه که منو دوست داره آدرس وبلاگشو بهم داد و وقتی رفتم و خوندم کلی ذوق زده شدم و کم کم بعد از گذشت دو ماه بحث ازدواجمون پیش اومد.
به مامان و بابا گفتم و اونا هم موافقت کردن که با هم دیگه در تماس باشیم.