قبلا خیلی واسه تدریس کردن ذوق داشتم و سرشار از افکار آرمانی.
مثلا یکی از فانتزی هام این بود که بعد از اینکه دانشجوها یه نرم افزار رو یاد بگیرن و بتونن وارد بازار کار بشن من چقدر ذوق می کنم که واسشون مفید بودم و توی پیشرفتشون سهمی داشتم. اما امسال هرچی فکر کردم دیدم حوصلۀ دانشگاه و تدریس و دانشجوی تنبلِ درس نخونِ دو دره بازِ و مدرک گرا رو ندارم. واسه همین این ترم کلاس نگرفتم. تصمیم دارم بیشتر شاگرد خصوصی بگیرم چون اینجوری حداقل میدونم که طرف انگیزه داره واسه یادگیری.
... و انقدر از انگیزه شون هیجان زده میشم که خودم واسه چندتاشون کار پیدا کردم.
پ.ن: مطلبم درمورد یه عده دانشجوی تنبل هستش و عمومیت نداره