همکارم تعریف می کند:
عمه ای دارد که حدود دو سالی ست به تهران مهاجرت کرده. چند ماه پیش پسرش از همان شهر خودشان همسری گرفته و قرار بر این شده که به دلیل جمع بودن همۀ فامیل مراسم عروسی در همان شهرستان برگزار شود. چندی قبل عمه خانم با خواهرش تماس گرفته و گفته:
خواهر، من که از رسم و رسوم اونجا خبر ندارم، دیگه ریش و قیچی دست خودت.
پ.ن: آخه انقدر زود!!!! شاید هم بنده خدا حافظه اش مثل ماهی گلیه.... والا :)