امروز فرین دخت ما برای اولین بار به طور کامل غلت زد. از هفته ی پیش تلاشش رو شروع کرده و سعی می کرد غلت بزنه اما خب به طور کامل موفق نمیشد اما امروز بالخره بعد از تلاش های فراوان تونست کاملن غلت بزنه و در همون حالت با افتخار سرشو با غرور بالا گرفته بود و لبخندهای کشدار تحویل من داد. من که دلم غنج میره واسه این کارهاش