بعد از دو ماه و نیمی گشتن دنبال خونه، بالاخره اون جایی که مدنظرمون بود پیدا شد و امشب قولنامه شو نوشتیم. صاحبخونه هم خداروشکر مرد بسیار نازنینی هستش. از اون آدمای نیک روزگار. و امیدوارم این آشنایی باعث خیر و برکت تو زندگی دو طرف بشه.
وقتی اومدیم تو ماشین دوتایی گفتیم: آخییییییش. راحت شدیم.
واقعن این دو سه ماه مدام درگیر این قضیه بودیم و کلی گشتیم و دیگه خیلی زندگی عادی مون رو تحت الشعاع قرار داده بود و استرس زیادی اومده بود تو زندگی مون ولی بالاخره با خیر و خوشی تموم شد و تا ده مهر مهلت داریم که نقل مکان کنیم به خونه ی آرزوها.