آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

خو چیکار کنم دست من که نیست !! فانتزیه دیگه :)

یکی از فانتزی هام اینه که برم کنسرت ابی،

بعد ابی شروع کنه به خوندن: وقتی دلگیـــری و تنها، غربت تموم دنیا از دریچه قشنگه چشم روشنت می باره،

بعد بلندگوشو بگیره سمت جمعیت و من و ملت با صدای بلند بخونیم وقتی دلگیری و تنها غربت .....

ابی: وقتی ...

ملت: دلگیری و تنها ...

ابی: یه بار دیــــــگه ... وقتی

ملت: دلگیری و تنها ...

ابی: نمیتونم غریبه باشم توی آیینه چشمات، تو بذار تا من بسوزم مثل شمعی توی شبهات .... نمی تونم نمی تونم

ملت: نمی تونم نمی تونم

ابی: مرســـــــــــی

پ.ن: تقریبا از دوره دبیرستان داره با من میاد این فانتزی وفادار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.