دیروز
برای بازگشت به خونه سوار یه ون شدم، وقتی همۀ مسافرها سوار شدن و در بسته
شد، راننده که پیرمرد مؤدبی بود با صدای بلند گفت: عرض سلام و احترام دارم
خدمتتون، بسیار خوش اومدید، خسته هم نباشید.
پ.ن: نمیدونم چرا وقتی لبخند هست باید به ابروهامون زحمت بدیم و اخم کنیم