هفتۀ گذشته با گروهی از دوستانم به پارک آب و آتش رفتم. دوستانی که هرگز ندیده بودمشان و آشنایی ما از طریق فیس بوک بود. اما بالاخره میسر شد که بعد از مدتها دوستی مجازی، همدیگر را ملاقات کنیم.
دورهمی خوبی بود سرشار از نشاط، دوستی و آشنایی. در این نشست دوستانه هر کس از خودش گفت، خندیدیم، سالاد خوردیم و بی گمان بر دل هم نشستیم.
و ذهن من در راه بازگشت این شعر را زمزمه می کرد:
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است.
مثل همین باران بی سوال که هی می بارد
که هی اتفاقاً آرام و شمرده شمرده می بارد.
چه کار خوب و جالبی... و چه قشنگ است این دوست داشتن های بی دلیل...