آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

رویای صادقه دیدم، حق داشت عصبانی باشه

سال گذشته در سفری که به خرم آباد داشتیم (در آینده سفرنامه شو می نویسم) باید برای یک نشست و ورک شاپ هنری به شهرستان کوهدشت می رفتیم. نزدیک غروب و در مسیر بازگشت به خرم آباد، در میانۀ راه به پلی تاریخی برخوردیم که روی رود کشکان ساخته شده و به پل کشکان معروف هست. با توجه به ظاهر و سبک ساخت پل، همه تقریباً هم عقیده بودیم که پل متعلق به دورۀ ساسانی است. با انوش و دوستش اطراف پل و قدم زدیمو بازدید کردیم. من هم با توجه به شناخت و اطلاعاتی که از دورۀ ساسانی داشتم گفتم اگر پل برای دوره ساسانیست پس احتمالا در دورۀ انوشیروان ساخته شده چون در دورۀ اون بود که مسیرهای ارتباطی پیشرفت کرد و زیرساخت های ارتباطی شروع شدو خیلی دلایل منطقی دیگه ردیف کردم ....

شب خسروانوشیروان ساسانی اومد به خوابم دقیقاً با همون چهره ای که تو نقش برجسته ها داره و تاج معروف 91 کیلویی اش هم روی سرش. بهم گفت: پل کشکان متعلق به دورۀ من نیست تو اشتباه اطلاعات دادی و خیلی هم شاکی بود از دستم. منم همش می گفتم توروخدا من خیلی دوستت دارم آخه تو پادشاه اسطوره ایه منی و دوست ندارم از دستم ناراحت باشی.

صبح که چشمامو باز کردم سریع پریدم پشت کامپیوتر و تو گوگل پل کشکان و جستجو کردم

پل کشکان: متعلق به قرن چهارم هجری قمری مربوط به دورۀ حکومت آل حسنویه، که به شکل پل های دورۀ ساسانی ساخته شده است.

حالا اومدم واسه انوش و دوستش تعریف می کنم مگه اینا خنده شون بند میومد :)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.