آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

من بچه بودم فکر می کردم سمندون تو کیس کامپیوتر خونه مونه :)


سال گذشته یه شاگرد خصوصی داشتم که قرار بود کامپیوتر آموزش بدم. یه پسر هشت ساله.

روز اولی که داشتم می رفتم تو مسیر برنامۀ تمام جلسه ها رو ریختم که مثلاً یه روز اینترنت آموزش بدم یه روز پِینت، ورد، پاورپوینت و خلاصه یه سری مهارتهای ابتدایی در حد یه بچه هشت ساله.

- محمدجان بگو ببینم چیا یاد داری و چیا دوست داری یاد بگیری؟

- اینترنت و ورد و پاورپوینت بلدم، تو پینت نقاشی می کشم، اسکایپ و جی میل و ایمیل دارم، او وو تازه نصب کردم، فیس بوک ندارم چون مامانم اجازه نمیده فیلترشکن نصب کنیم.

و من در حال گرخیدن تو راه برگشت به خونه تو ذهنم برنامه ریختم که فتوشاپ و این دیزاین و کورل دراو بهش آموزش بدم، خوو همه چی بلد بود :)  ولی یهو نگرانی اومد سراغم که نکنه اینا رو هم بلد باشه، کاش ازش می پرسیدم که اگه بلد بود جزوۀ تریدی مکس براش ببرم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.