آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

فرشته بندانگشتی من زمینی شد ...

تاریخ ها همیشه توی زندگی آدم نقش مهمی دارند. اصلا یه جورایی همه مون داریم باهاشون زندگی می کنیم و نفس میکشیم. مثلا من همیشه تاریخ اولین دیدارم با انوش یا اولین باری که باهم رفتیم بیرون یا تاریخ عقد و عروسی و تولدها و این چیزها رو یادم میمونه حتی بدون اینکه جایی یادداشتش کنم اما چند روز پیش یه تاریخ جدید تو قلب من حک شد ..


1394/4/4 

آیین با شکوه زندگیم تو این تاریخ وارد زندگی من و انوش شد و زندگی عاشقانه ما رو هزاران بار عاشقانه تر کرد.

لحظه ای که تو اتاق عمل صدای گریه شو شنیدم اشک از چشمام سرازیر شد. اصلا نمی تونم راجع به حسم چیزی بنویسم چون اصلا نوشتنی نیست. پرستاری که بالای سرم ایستاده بود دستشو کشید روی سرم و گفت الان میارن ببینیش و یهویی پسر خوشگلم رو آوردن کنار صورتم. صورتش گرم بود و داشت گریه می کرد. و بعد هم بردنش که به باباش نشونش بدن.


و در تاریخ 1394/4/4 در ساعت 9:40 صبح روز پنجشنبه، بعد از نه ماه انتظار من یک نفس راحت کشیدم

فقط نمی دونم با لرزش دستم و تپش قلبم و اشک شوقم چیکار کنم

امشب آخرین شبی هستش که پسرک توی دلمه. از فردا من مامان یه فرشته بندانگشتی میشم. اگه بگم استرس ندارم خیلی دروغ گفتم چون تا همین هفته پیش فکر می کردم میتونم طبیعی زایمان کنم ولی نشد.. خب حتما صلاح اینه که من فردا برم زیر تیغ جراحی ...

وسایل پسرم رو از دو هفته پیش تو ساکش چیدم و فردا روز موعوده. نمیدونم چرا همه احساساتم باهم قاطی شده یه چیزی تو مایه های استرس، شوق، هیجان... نمی تونم دقیقا بفهمم چیه ولی هر چی که هست من نه ماهه منتظر همیچین لحظه هایی بودم.

فرشته من فردا از بدن من جدا میشه، یه تیکه از وجودم که نه ماهه با من پا به پا اومده با من خورده، با من خوابیده، با من خندیده و گریه کرده، باهم دیگه رفتیم سر کار و خیلی کارای سخت و آسون دیگه فردا از شکمم میاد توی بغلم..


*** پسر عزیزم دارم لحظه شماری میکنم واسه دیدن و بغل کردنت. امیدوارم از اینکه به این دنیا دعوتت کردیم راضی باشی، این دنیا با همه پستی و بلندی هاش دنیای قشنگیه فقط به شرطی که دیدگاهمون بهش پر باشه از حس زیبایی و شکرگزاری ...

اصلا نگران نباش چون همون خدایی که تو این نه ماه هواتو داشته از این به بعد هم مراقبته، فقط تو رو از بغل فرشته نگهبانت میگیره و میذاره تو بغلم و امیدوارم من لیاقت هدیه ای مثل تو رو داشته باشم. ***