آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

آذرمی دخت

عاشقانه های یک زندگی آرام

داستان دو خط موازی

قدیم تر ها یعنی حدود ده پونزده سال پیش از انتشاراتی پدر دوستم یه کتاب خریدم به نام دو خط موازی، حکایت دو خط موازی که عاشق هم شدند و با بیشتر شدن علاقه شون به همدیگه کم کم فهمیدن که با توجه به تمام قوانین منطقی و ریاضی، دو خط موازی هرگز بهم نمیرسند. ولی در نهایت یه نقاش توی تابلوی نقاشیش این دو خط موازی رو به هم رسوند. و اونها دیگه از اینکه دو خط موازی هستند غصه دار نبودند.

اینو واسه این گفتم چون امروز صبح با دیدن دو خط موازی یاد اون کتاب افتادم و فهمیدم چقدر بعضی از خط های موازی شیرینند. و من امروز به خاطر دو خط موازی روی بی بی چک کلی خدارو شکر کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.